هنر شفاف اندیشیدن | The Art of Thinking Clearly
1398/3/1
نوع: معرفی کتاب
نویسنده: سینا قدس

نویسنده این کتاب رولف دوبلی، پایه‌گذاری این کتاب را از دعوت وی به جلسه‌ای در مونیخ آلمان با عنوان «تبادل غیر رسمی افکار» بیان می‌کند. در این جلسه که افراد صاحب فکر و فیلسوفان مطرح آن زمان دعوت بودند او با نسیم نیکولاس طالب که از تاجران و فیلسوفان آن زمان بود هم کلام می‌شود و در مورد خطاهای اساسی مدیران اجرایی و رهبران تجاری در تصمیم‌گیری به موضوعات شگفت‌انگیزی بر می‌خورند. رولف دوبلی پس از آن جلسه مطالعات خود را در باب خطاهای شناختی ادامه می‌دهد. پس از تکمیل مطالعات خود شروع به تکیمل فهرستی از این خطاهای متداول شناختی می‌کند و در نهایت این کتاب حاصل می‌شود که آرزوی اصلی نویسنده به شرح زیر است:

‌«اگر ما بتوانیم بزرگترین خطاهای فکری را بشناسیم و از آنها در زندگی شخصی، شغلی یا در دولتمان پرهیز کنیم، ممکن است شاهد جهشی در موفقیت خود باشیم. نیازی به حیله‌های جدید، طرح‌های نوین، ابزارهای غیر ضروری و کارهای طاقت‌فرسا نیست؛ تمام آنچه بدان نیاز داریم پرهیز از بی‌خردی است»

همینطور که نویسنده بیان کرده است برای خواندن این کتاب لازم است به سه نکته توجه کنید:

• فهرست خطاهای این کتاب کامل نیست و قطعا در آینده موارد جدیدتری کشف خواهد شد.

• اغلب این خطاها به هم مرتبط‌اند و این جای تعجب ندارد چون تمام قسمت‌های مغز باهم مرتبط هستند.

• شخص نویسنده بیشتر از هر چیز خود را رمان‌نویس و سرمایه‌گذار می‌داند تا دانشمند جامعه شناس و در نوشتن این کتاب بیشتر از همه نقش مترجمی را به خود می‌دهد که کارش تبیین و جمع بندی چیزی است که خوانده و آموخته، آن هم با بیانی که برای دیگران قابل درک باشد.

اگر بخواهیم خیلی کوتاه، رولف دوبلی نویسنده این کتاب را بشناسیم. او در سال ۱۹۶۶ در  کشور سوییس چشم به جهان گشود. با نگاهی به کارنامه تحصیلی وی متوجه می‌شویم، وی فارغ التحصیل ام‌بی‌ای و دکتری فلسفه از دانشگاه سنت گالن سوییس می‌باشد. دوبلی همچنین موسس ‌getAbstract، بزرگترین فراهم آورنده خلاصه کتاب است. عمده شهرت وی کتاب هنر شفاف اندیشیدن است که خیلی سریع در صدر جدول کتاب‌های پرفروش آلمان قرار گرفت.

با مراجعه به فهرست این کتاب متوجه می شویم که از ۹۹ بخش بسیار کوچک تشکیل شده است که در هر بخش در ابتدا نویسنده تلاش نموده است با ذکر چند مثال خطای شناختی بوجود آمده را مشخص و تبیین کند و در آخر هر بخش توصیه خود را برای جلوگیری از این خطا بیان کند. در زیر چند توصیه این کتاب را برای نمونه آورده‌ایم:

• خطای بقا یعنی افراد دائماً احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنند. با سرزدن به قبرستان پروژه‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و شغل‌هایی که در زمانی بسیار امیدوارکننده به نظر می‌رسید، در برابر این خطا موضع بگیر. قدم زدن در این قبرستان، ناخوشایند ولی برای شفاف شدن ذهنت لازم است.

هر وقت یک شرکت ادعا کرد محصولاتش به خاطر «شهرت بیشتر» بهترند، بدبین باش. چرا یک محصول صرفاً باید به خاطر این‌که بیشتر به فروش می‌رسد بهتر باشد؟ جمله‌ حکیمانه سامرست موام را به خاطر بسپار: «اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانه‌ای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است.»

• اگر کسی در فروشگاه سراغت آمد تا از تو بخواهد یک نوشیدنی، یک تکه پنیر یا یک مشت زیتون را تست کنی، پیشنهادش را رد کن. این توصیه من است مگر اینکه دلت بخواهد یخچالت را پر کنی از چیزهایی که هیچ علاقه‌ای به آن‌ها نداری.

• خطای تائید، ریشه در همه‌ تصورهای غلط ما دارد. تمایل به تفسیر اطلاعات جدید به گونه‌ای است که با تئوری‌های موجود، باورها و اعتقادات ما هماهنگ باشد. به بیان دیگر، هر داده‌ جدیدی را که با نظرهای کنونی‌مان تناقض داشته باشند فیلتر می‌کنیم. یک عادت خطرناک. آلدوس هاکسلی می‌گوید: حقایق با نادیده‌ گرفته شدن از هستی ساقط نمی‌شوند.

• با گذراندن وقت خود با کسانی که متفاوت با تو فکر می‌کنند، کسانی که تجربه و مهارتشان با تو متفاوت است از خودت در برابر اثر خطای در دسترس بودن محافظت کن. ما اطلاعات غلط را به نبود اطلاعات ترجیح می‌دهیم. به خاطر همین خطای در دسترس بودن است که خیلی از بانک‌ها ضررهای میلیاردی داده‌اند. ما برای غلبه بر خطای در دسترس بودن به ورودی‌هایی از جانب بقیه نیاز داریم.

• همیشه مراقب دانش شوفر باش. هیچ وقت سخنگوی شرکت، رئیس سیرک، گوینده‌ی خبر تلویزیون، سخنران لفاظ، فروشنده‌ی خوش‌زبان یا یک آدم کلیشه پرداز را با کسانی که واقعاً چیزی بلدند اشتباه نگیر.

• کارشناسان واقعی به مرزهای آنچه می‌دانند و آنچه نمی‌دانند واقف‌اند. اگر احساس کنند خارج از دایره‌ی توانایی‌هایشان قرار دارند به سادگی سکوت می‌کنند یا می‌گویند «نمی‌دانم». این جمله را هم بدون عذرخواهی و حتی با افتخار بیان می‌کنند.

• تصور نکن که مثل یک امپراتور رومی همه چیز را در زندگی در مشت خود داری. خودت را زیاد از حد خونسرد جلوه نده. به همین خاطر، بر چیزهای مهمی که واقعاً روی‌شان اثر داری تمرکز کن. درباره سایر موارد: هر چه می‌خواهد بشود، می‌شود.

در انتها می‌توان بیان کرد که این کتاب کلید یافتن شادمانی و مسیرهای منتهی به خوشبختی و موفقیت نیست، بلکه محتوای آن سبب نگرشی متفاوت به نحوه عملکرد ما می‌شود که این مهم از طریق شناسایی انباشت‌های زائد، پیش‌فرض‌های ساختگی، اشتباهات متداول و موقعیت‌های کاذب حاصل می‌شود.

لطفا برای افزودن نظر ورود یا ثبت نام کنید.